اولین نگاه به بازی ایرانی داستان بیستون – بهای گزاف عاشقی

ماجرای عاشقی من و شیرین، بزرگترین دردی بود که در این زندگی تجربه کردم. وقتی نگاهم به نگاهش دوخته میشد، دنیایم رنگ دیگری به خود میگرفت و باعث خلق داستان بیستون شد. همین مسئله باعث شد که فداکار و قربانی این ارتباط عاطفی من باشم و تمام سختیهای راه را تحمل کنم. بالاخره بعد از مدتی روز دیدار یار رسید و انگار معشوق به عاشق چیز مهمی میخواهد بگوید. بله، او با تمام غرور گفت که شرط رسیدن به من کندن کوه بزرگی است. من با شنیدن این شرط گیج شدم اما چارهای جز انجام این کار نداشتم.
را شخص خودم هستم. اوایل بخاطر این عشق خوشحال بودم، اما نمیدانستم که بخاطر این عشق به چه جهنمی کشیده خواهم شد. پس میجنگم تا منفعل نباشم بلکه ایستادگی کنم در برابر تمام ظلمی که در حقم شد. نمیدانم در کجای ماجرا هستم و اصلا نقشم چیست؟
اما این را میدانم که من تنها قربانی ماجرا بودم.
استودیوی بلک کیوب گیمز (Black Cube Games) از بدو تاسیس همواره در تلاش بوده تا با عرضه عناوین متفاوت، یک تنه سطح صنعت گیم ایران را بالا ببرد. عنوان داستان بیستون (The Tale of Bistun) محصولی از این استودیوی فرهیخته است که باعث شده صنعت گیم ایران در سطح بینالمللی مطرح شود. عنوان یاد شده در سبک هک اند اسلش (Hack and Slash) و با داستانی دراماتیک، سعی دارد شما را وارد فضایی کند که در آن مصائب عشق به تصویر کشیده میشوند.

بازی هنوز عرضه رسمی نشده و ما از طریق سازندگان توانستیم نسخه دمو را بدست آورده و یک نگاه اولیه به آن داشته باشیم. با ما همراه باشید تا اول با خود استودیو آشنا شویم تا بعدا با نگاهی به نسخه دمو، ببینیم ماجرا از چه قرار است.
استودیو بلک کیوب گیمز و شروع یک ماجراجویی جدید
این استودیو با سن جوان کارکنانش، آنقدر در جشنوارههای بینالمللی افتخارآفرینی کرده که استودیوی بلک کیوب اسفند ۹۶ بود که داستان بیستون را با ارائه تریلری در نمایشگاه TGC ایران رونمایی کرد. این رونمایی بازخورد خوبی داشت و باعث شد کارها توسط استودیو قویتر پیش برود. درست است که بازی داستان بیستون هنوز بصورت رسمی منتشر نشده، اما همان چیزهایی که در نمایشگاه رونمایی شد، باعث محبوب شدن این بازی بین حاضران گردید.
سازندگان بر این نکته خیلی تاکید دارند و آن هم این است که این اثر باید برای تجربه جهانیان، بصورت بینالمللی عرضه شود و نام ایران را در نمایشگاههای بینالمللی سربلند کند. تیم سازنده از اوایل شروع پروژه بیستون، شروع به راه اندازی کمپینی با عنوان (هر سال حداقل ۳ نمایشگاه) کردند. به گفته امین شهیدی مدیر استودیوی بلک کیوب، ایده و طراحی این کمپین به همت یکی از دوستانشان بنام امیرحسین عرفانی بود. هدف از کمپین این بود که با حمایت مردم، تا میتوانند به نمایشگاههای مختلف در ایران و جهان بروند و پرچم ایران را در این نمایشگاهها سرافراز کنند.

داستان عشق نافرجام
ماجرای داستان بیستون اقتباسی از داستان فرهاد و شیرین اثری از وحشی بافقی است. سازندگان با مطالعه این داستان و تحقیقات میدانی، زحمت خلق داستان این عنوان را به خود دادهاند. شخصیت اصلی قصه ما فرهاد، ملقب به فرهاد کوه کن است که عاشق و دلباخته دختری بنام شیرین میشود. در ادامه شیرین از فرهاد میخواهد برای اثبات عشقش شروع به کندن کوهی بکند و فرهاد هم همین کار را انجام میدهد. تا اینجای کار قصه مال کتاب بود، اما داستان بازی از این پس شروع میشود. بازی با بیدار شدن فرهاد از خوابی عمیق در جنگلی سرسبز شروع میشود و ما کنترل این کاراکتر را بدست میگیریم.
در ادامه بعد از طی کردن مسیر به کوهی میرسیم که سنگ نگارههایی به مانند کوه بیستون در کرمانشاه را دارد. از آنجا ماجرای فرهاد عاشق ما شروع میشود و تا جایی که فرهاد شروع به کندن کوه بزرگ میکند ادامه مییابد.

داستان بیستون شروع آرامی دارد اما، آنطور که من فهمیدم این شروع آرام از آرامش پس از طوفان خبر میدهد. امیدوارم آنطور که گفتم باشد، چون داستان را دارای جذابیت میکند و این ظرفیت را در داستان ایجاد میکند که بشود ادامهای برای آن درنظر گرفت و آن را در نسخههای بعدی ادامه داد.
صنعت بازیسازی ایران، به این مدل سوژههای داستانی نیاز دارد تا از حالت نباتی درآید و قلههای پیشرفت را فتح کند. چون برای مخاطبان هم داخلی و هم خارجی تازگی دارد و مثل نان تازه از تنور درآمده، خوشمزه و شیرین است. نمیدانم آیا در نسخه نهایی این مورد اضافه شود یا خیر؟ اما پرداختن به گذشتهی فرهاد کوهکن (نمیدانم در کتاب ذکر شده یا نه) بصورت اقتباس از کتاب یا ساخته پرداخته ذهن سازندگان، خلاصه به هر صورت که باشد میتواند چاشنی جذابیت داستان را زیاد کند.

درکل داستان این بازی برگرفته از سوژهای ناب بود که کسی به آن توجه نمیکرد اما به لطف بلک کیوب گیمز، سازندگان زحمت کشیدند و این اثر فرهنگی ایرانی را زنده کردند.
با تبرم نابودت میکنم ای کوه
گیم پلی بازی داستان بیستون، هک اند اسلش با نمای دوربین از بالا است که بیشتر برای من یادآور بازی دیابلو (Diablo) بود. در این باره چیز بیشتری نمیتوانم اظهار نظر کنم چون نسخه اصلی به احتمال زیاد با نسخه دمو تفاوت زیادی داشته باشد. اما یک چیز وجود دارد که بسیار از آن خوشم آمد، آن هم نحوه چکش زدن فرهاد به کوه بود. این مورد مرا یاد بازی Middle Earth Shadow of War که در صحنهای از آن تالیون و کلیبرمبور حلقه میساختند انداخت.
دشمنان بازی هم در نسخه دمو، شبیه ارکهای ارباب حلقهها بودند. البته زیاد جان سخت نبودند و به سادگی میمردند. لازم به ذکر است که مشاهدات من مربوط اوایل بازی بود و طبیعتا در ادامه با دشمنان گردن کلفتتری مواجه خواهیم شد. طبق اطلاعاتی که در صفحه اینستاگرام استودیو و سازندگان موجود است، در نسخهی اصلی شاهد حضور دشمنان متنوعی خواهیم بود. پس گیمرهای وطنی خود را آماده کنند، چون با هر مدل دشمنی دست و پنجه نرم خواهند کرد.

پیشنهادی که برای این بخش به سازندگان محترم دارم، این است که آنها میتوانند با اضافه کردن سلاحهایی از قبیل تیروکمان یا نیزه بازی را خواستنیتر کنند. از طرفی دیگر اضافه کردن حرکات متعدد کمبو، بهانهای برای اضافه کردن حالت آنلاین به بازی میشود. تنها اشکالی که میشود از این بخش گرفت، سریع ندویدن کاراکتر بازی است. البته این مورد از نظر من حوصله سر بر بود و شاید از دیدگاه دیگران اینگونه نباشد.
زیبایی چشمانت از خاطرم نمیرود
در بحث گرافیک، با عنوانی طرف هستیم که بافتها و درکل سرتا پایش فانتزی ساخته شده. طراحی محیط، کاراکتر فرهاد، دشمنان و… به صورت فانتزی طراحی شدهاند و در نوع خود جالب هستند. البته محیط بازی را میشود بخاطر رنگبندی شیرینش ستود.
یک نکته ریز و جالب که در صفحه لودینگ مشاهده کردم، استفاده سازندگان از تصویر اولین و کهنترین انیمیشن جهان است که در شهر سوخته کشف شده بود. استفاده سازندگان از کشفیات باستانی برای معرفی به جهانیان، کاری جالب بود که میشود باز هم این بازی را به عنوان سفیر فرهنگی در نمایشگاههای آینده صنعت گیم محسوب کرد.

مورد دیگری که امیدواریم در نسخه نهایی درست شود، حرکات کاراکتر فرهاد است که اگر کمی نرمتر و قابل انعطافتر باشد، لذت بخش خواهد بود. آخرین نکته طراحی درخت زندگی بود که هم صدایش (به آن در بخش صداگذاری خواهم پرداخت) و هم قیاقهاش مرا مجبور کرد که آن را درخت گندالف گونه صدا بزنم. چون بسیار شبیه است و فقط عصا کم دارد تا کاملا شبیه آن باشد.
ندای شیرین همچنان در گوشم میپیچد
موسیقی این عنوان همانطور که در تریلر بازی و یا در رسانهها دیدهاید، ترکیبی از موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی مدرن است. سازنده موسیقی این عنوان حمیدرضا انصاری است که قبلا موسیقی بازی Children of Morta را کار کرده. ریتم موسیقی بازی آرام و بعضا هیجانی است که با نوای ساز ایرانی در پس زمینه بازی نواخته میشود.
در بحث صداگذاری، سازندگان کار دقیق و تمیزی انجام دادهاند. صدای ضربات، شخصیتها، چکش زدن فرهاد و… همه و همه نشانگر دقت سازندگان هستند. وقتی بازی شروع میشود، صدای گرم راوی داستان به گوش میرسد که الحق با شنیدن آن یاد صدای شان پن (Sean Penn) در بازی Civilization VI افتادم و خاطراتم به کل زنده شد. بنابراین برای این مورد باید به صنعت بازی ایران تبریک گفت. صدای گرمتر از صدای راوی، مربوط میشود به شخصیت درخت زندگی که در کل بازی در گوشهای نشسته (دست و پا دارد) و حرف میزند.

رسیدن به یار یا نرسیدن، سرانجام کار چیست؟
نسخه دمو بازی، برای من بسیار لذت بخش بود اما یک چیز مرا بسیار اذیت کرد، آن هم کند حرکت کردن شخصیت فرهاد. باز هم میگویم شاید این مورد برای بقیه آزار دهنده نباشد. در آخر بازی The Tale Of Bistun با هدف قرار دادن سوژهای ناب، سعی کرده تا خاص ظاهر شود و سطح صنعت گیم کشور را بالا ببرد. پس امیدواریم که در نسخه نهایی با غافلگیری بزرگی روبهرو شویم.