وقتی داستانهای عاشقانه ایرانی بستر بازیهای موبایلی میشوند

از نظر گیمپلی نمیتوان تفاوت خاصی میان دو بازی پیدا کرد. ما همچنان با پازلی مشابه Candy Crush طرفیم که در قالب یک داستان روایت میشود. خان پس از چندین سال زندگی کردن در فرنگ دست نوهاش یعنی «نگار» را گرفته و به دهات خود برگشته. خان تصمیم گرفته تا عمارت قدیمی خود را بازسازی کند. برای این کار از «ارسطو»که پسری جوان است کمک میگیرد تا بتواند کارها را با سرعت بیشتری پیش ببرد.
ارسطو که ابتدا قرار بوده کارگر و دستیار خان باشد، یک دل نه صد دل عاشق نگار میشود. حالا تمام کارهای عمارت رنگی متفاوت به خود گرفته و ارسطو تلاش میکند تا میان سروکله زدن با خرابیهای این ساختمان قدیمی، دل نگار را به دست بیاورد. درواقع فارغ از بعد گیمپلی و جذابیت حل کردن پازلهای آن، باغ نگار از ابزار دیگری برای جذب مخاطبانش استفاده میکند. این ابزار داستان بازی است که به زیبایی و با طنزی دوستداشتنی روایت میشود تا کاربر را برای دانستن انتهایش همراه خود کند.
اگر تابحال Candy Crush را تجربه نکردهاید و نمیدانید داستان از رچه قرار است، کمی برایتان از گیمپلی باغ نگار میگویم تا با آن بیشتر آشنا شوید. هدف این است که شما با کنار هم قرار دادن حداقل سه میوه از هر نوع آنها را تبدیل به امتیاز کنید. اگر تعداد میوهها بیشتر از ۳ عدد باشد، تبدیل به یک شئ خاص میشوند. مثلا یک بمب که میتواند منطقهای از جدول بازی را زیر و رو کند، یا نوشابهای که گازش در میرود و یک ستون یا ردیف را خالی میکند. اما برای حذف کردن این میوهها از جدول به شما یک هدف خاص داده میشود.