بررسی بازی Starfield

عشق و علاقه من برای تبدیل شدن به یک ماجراجو در لباس فضانوردی ختم به رویایی که در ذهنم داشتم نشد. شاید به همین خاطر بود که حس کنجاویام مرا به تجربه بازیهایی که فضاسازی مشابهی دارند تشویق کرد. طی سالهای گذشته عناوین زیادی مثل Astroneer، نو منز اسکای، Deep Rock Galactic، فکتوریو و… را تجربه کردم. بازی استارفیلد برای افرادی مثل من مانند معجزهای بود که دوست داشتیم با چشمانمان ببینیم و تجربه کنیم. اما آیا این معجزه به همان اندازه که تعریفش را شنیده بودیم حیرتانگیز بود؟ با بررسی بازی Starfield همراهم باشید.
Starfield
امتیاز کاربران
امتیاز متاکریتیک
87
- ژانر
اکشن-نقشآفرینی - پلتفرمها
ایکس باکس سری ایکسپیسی - ناشر بازی
Bethesda Softworks - سازنده
Bethesda Softworks - حالت بازی
تک نفره - درجه سنی بازی
مناسب برای نوجوانان
سال ۲۱۵۰ محققان پیشبینی کردند که طی ۵۰ سال آینده اکسیژن موجود در اتمسفر زمین خالی شده و حیات روی سیاره دوست داشتنیمان به انتها میرسید. این پیشبینی ناسا و سایر شرکتهای فضایی را وادار کرد تا برای جلوگیری از انقراض بشریت تمام تلاششان را به کار گیرند. این تلاش ۵۰ ساله ختم به ساخت تکنولوژی قدرتمندی به نام Grav Drive شد. موتوری که میتواند سفینههای فضایی را در کسری از ثانیه از منظومهای به منظومه دیگر ببرد. انسانها نجات پیدا کردند. روی اقصی نقاط کهکشان سیارهای برای خودشان انتخاب کردند و تصمیم گرفتند تا زندگیشان را تحت شرایط جدید پیش ببرند.
شما کارمند ساده یک شرکت مرتبط با معدن هستید. وظیفه شما مشخص است، واردن معدن میشوید و سنگها و مواد اولیه مورد نیاز را استخراج میکنید. استارفیلد هم دقیقا از همینجا شروع میشود. وارد معدن میشوید و ناگهان به یک شئ عجیب میرسید. آن را لمس میکنید و بُعد جدیدی از جهان پیش چشمتان به تصویر کشیده میشود. جسمی که پیدا کردهاید نمیتواند ساخته دست انسان باشد و گویا هر فردی با لمس کردن آن نمیتواند آنچه شما دیدهاید را تجربه کند. این تجربه کوتاه زندگی شما را تغییر میدهد. با گروهی به نام Constellation آشنا میشوید که تلاش میکنند راز این اجسام فضایی را پیدا کنند و متوجه ماهیتشان شوند.
سریعتر از آنچه تصور میکنید تبدیل به نیروی ارشد این گروه میشوید. وظیفه پیدا کردن این اجسام در نقاط مختف جهان هستی با شماست و همه طوری با شما رفتار میکنند که انگار دهها سال همکارتان بودهاند. به طور کلی داستان استارفیلد این است که راز پشت این اجسام عجیب را پیدا کنید. گرچه استودیوی بتسدا گفته بود که بیشتر از ۲۰ سال پروسه ساخت بازی استارفیلد برایشان طول کشیده، اما احساس میکنم کمترین زمان را به نوشتن داستانی مناسب برای بزرگترین ساخته استودیویشان اختصاص دادهاند. داستان بازی Starfield چیزی نیست که ۶ ماه بعد در ذهن مخاطب باقی مانده باشد و از آن یاد کند. این اولین واقعیت تلخیست که با شروع تجربه استارفیلد متوجهش میشوید.
عظمت استارفیلد در نگاه اول باور نکردنیست. تمام سیارههایی که میتوانید رویشان پا بگذارید، تمام آیتمهایی که میتوانید با آنها تعامل داشته باشید، سلاحهایی که پیدا کنید یا بخرید و شخصیسازی کنید، آدمهایی که با آنها صحبت کنید و تجربههایی که در قالب مراحل فرعی پشت سر بگذارید و… . استارفیلد ناگهان شما را در مواجهه با تمام چیزهایی که گفتم رها میکند. به همین خاطر است که گذراندن چند ساعت ابتدایی و آشنا شدن با مکانیزمهای بازی کمی بیشتر از آنچه فکر میکنید طول میکشد. اگر تجربه بازیهای نقش آفرینی یا سایر عناوین بتسدا را نداشته باشید این چند ساعت شاید برایتان سخت بگذرد؛ اما به مرور زمان که افسار کار را دست میگیرید کمکم همه چیز برایتان معنا و مفهوم پیدا میکند.



این عظمت به مرور زمان و در برخی از بخشها برایتان رنگ و رویش را از دست میدهد. Starfield نیازی به ۱۰۰۰ سیاره که تعداد کمی از آنها سازههای طراحی شده داشته باشند نداشت. اگر این تعداد به یک دهم و حتی کمتر میرسید و به جای دنیایی خشک و خالی از سکنه با محیطهایی جذاب و متنوعتر مواجه میشدیم چه ایرادی داشت؟ با این وجود شهرهای بزرگی در استارفیلد وجود دارد که میتوانید به آنها سر بزنید. تلاش شده تا هر کدام از این شهرها یک تم خاص برای خودش داشته باشد. برای مثال شهر Akila با الهام از غرب وحشی ساخته شده و Neon شما را یاد سایبرپانک ۲۰۷۷ میاندازد. در هر کدام از این شهرها با دریایی از NPCها و فعالیتهای مختلف مواجه میشوید، اما حیف که نقشهای برای نشان دادن آنها به شما وجود ندارد.
من یکی از آن طرفدارهای پر و پا قرص بتسدا هستم که با این که بازیهای علمی تخیلی را دوست ندارم، ولی منتظر استارفیلد بودم. با این حساب، استارفیلد برای من یک تجربه عجیب و غریب بوده و هست. تجربهای که هر دقیقه از آن با شگفتیهایی همراه است که در بازی دیگری ندیدهام اما دقیقه به دقیقه آن من را یاد فالآوت 4 و اسکایریم میاندازد. استارفیلد دنیای شگرفی از شگفتیهایی است که پشت درهای محدودیت و لودینگهای سنگین گیر افتاده است. استارفیلد آن بازی عظیمی است که مشابهش را کمتر جایی پیدا میکنید، اما فست تراول و لودینگهای مکرر شما را معطل خودش میکند. استارفیلد آن بازی خوشساختی است که به سختی میتوان از آن ایرادهای جدی گرفت، اما بعید میدانم که هیچ بازیای را بعد از خودش متحول کند. ادیسه فضایی بتسدا، اثری است که میلیونها بازیکن را تا به حال به خود جذب کرده، اما در نهایت نمیتواند فرمول بتسدا را از نو بسازد. استارفیلد بازیای با هایپ و انتظارات زیاد بین دیگر طرفداران و یک بازی معمولی برای من بود. حالا انگار که همه چیز برعکس شده باشد؛ همه از این بازی لذت میبرند اما من هر چقدر که بیشتر آن را بازی میکنم، آرزو میکنم که کاش قدمی بزرگتر برای متحول کردن ژانر خودش بود.
مسعود تیموری
در بازی Starfield محکوم به این هستید که حافظه تصویری خوبی داشته باشید. اولین برخورد من با شهرهای جدید معمولا ختم به گشتن نقطه به نقطه آنها و وارد شدن به مغازههای مختلفشان میشد. گرچه این پروسه با لودینگهای زیادی همراه بود (وارد شدن به بسیاری از فروشگاهها و قسمتهای شهر با لودینگ همراه است، پس حتما روی SSD آن را نصب کنید!) و پیدا کردن مجدد مسیر در اولین ملاقاتها کمی سخت بود، اما ارزشش را داشت. شما نیاز دارید جای فروشگاهها را بدانید تا بتوانید کولهباری که با لوتهای فضایی پر میکنید را خالی و جیبتان را پر پول کنید. شلوغی و تنوع فعالیتها در شهرهای استارفیلد را دوست داشتم. برخلاف سایر ساختههای بتسدا این شهرها دیگر خشک و بیروح نیستند، اما تا استانداردی که در رد دد ردمپشن ۲ دیده بودیم قطعا فاصله زیادی دارند.
معمولا با یک چرخ ساده در این شهرها انبوهی از ماموریتهای فرعی برایتان آزاد میشود. بعضی وقتها صدای بلند مکالمه دو نفر شما را به خودش جلب میکند و وقتی فالگوش میایستید ناگهان متوجه میشوید که یک ماموریت فرعی برایتان آزاد شده. ماموریتهای فرعی استارفیلد بزرگترین نقطه قوت بازی محسوب میشوند. سناریوهایی که در آنها میبینید بعضی مواقع فوقالعاده جذاب است. معمولا در این مراحل فرصت بیشتری برای تبدیل شدن به فضانوردی که دوست داشتید دارید.



برای مثال در یکی از ماجراجوییهایم گزارشی به دستم رسید که یک سفینه مشکوک در مدار سیارهای ظاهر شده. با نزدیک شدن به سفینه و وارد شدن به آن متوجه شدم اعضای آن جزو اولین انسانهایی هستند که زمین را ترک کردهاند. ۲۰۰ سال در فضا سرگردان بودهاند و هیچ خبری از انسانهای دیگر ندارند. تصمیمگیری برای عاقبت این انسانها در دستان من بود، کشتیشان را منفجر کنم و به زندگیشان پایان دهم تا مزاحم سیارهای که در مدارش هستند نشوند؟ با تامین منابع مورد نیاز روی سیاره به آنها محلی برای اسکان بدهم یا با خرید یک موتور Grav Drive برایشان آنها را راهی سیارهای دیگر کنم؟ تنها در چنین سناریوهایی میتوانید نتیجه تصمیمگیریتان در بازی را به چالش بکشید.
خروجی دیالوگها با دیگران آنقدر که تصور میشود یا بازی تلاش میکند نشان دهد متنوع نیست. حتی قابلیت جدید «متقاعد کردن» نیز گرچه فوقالعاده کاربردیست، اما در خروجی نهایی تفاوت زیادی ایجاد نمیکند. میتوانید یک نفر را متقاعد کنید که با شما درگیر نشود یا او را بکشید، درنهایت جز یک Bounty یا جریمه مردم شهر متوجه چیزی نمیشوند و همچنان به زندگیشان ادامه میدهند. جای خالی دقت و وسواسی که در انتخاب دیالوگهای Fallout: New Vegas داشتم را به شدت در Starfield حس کردم و این چیزی نبود که از جدیدترین نقش آفرینی بتسدا انتظار داشته باشم.
صحبت در مورد استارفیلد بدون آنکه به نظر برسد در حال کوبیدن یا تخریبش هستید، کار سختی است. آخرین ساخته بتسدا به اندازه صدها ساعت محتوا دارد که بخش نسبتا خوبی از آنها به خصوص ماموریتهای فکشنهای مختلف واقعا جالب و درگیر کنندهاند . کامبت بازی به لطف لیست بزرگی از سلاحها و آپگریدهایشان تنوع خوبی دارد و استارفیلد به بهترین شکل دستتان را برای ساخت سفینه فضایی رویاییتان کاملا باز میگذارد. اما از طرفی دیگر به خاطر تبلیغات و هایپ قبل از عرضه بازی و وعدههای بیشماری که بستدا به مخاطبین خود داده بود، سخت است که چشمانمان را روی مشکلات بازی به راحتی ببندیم. از تمام ایراداتی که در طول این بررسی در مورد آنها صحبت شد بگذریم، از دیدگاه من بزرگترین ضعف استارفیلد، ناتوانیش در غرق کردن شما در دنیای خودش است. به بیان سادهتر، بازی در بیشتر زمینهها در القای نقش یک اکتشافگر در فضا به شما شکست میخورد. متاسفانه به سبب سیستم Travel ضعیف و سفینهای که در فضایی محدود زندانی شده یا نبود هیچ گونه موجود یا نژاد فضایی هوشمند، استارفیلد بیشتر شبیه همان فال اوتی است که شهرهای این بار پر جزییاتترش با یکدیگر تفاوتهایی دارند و شما هم در طی ماموریتهایتان به آنها سر میزنید. انگار که تمامی این شهرها و لوکیشنها در یک دنیا جریان دارند نه چندین منظومه و دنیای بزرگی که وعدهاش را شنیده بودیم.
پدرام بهادری
همراهان شما در بازی استارفیلد یا از گروه Constellation میآیند و یا در ماجراجوییهایتان با آنها آشنا میشوید. میتوانید با ساخت یک Outpost روی سیاره دلخواهتان (دقیقا مانند بخش Settlement در فالوت ۴) آنها را مشغول به جمعآوری منابع مورد نیازتان کنید. حتی میتوانید با ارتقاء ظرفیت سفینهتان آنها را در ماجراجوییهایتان همراه داشته باشید. تنها یک نفر میتواند در طول مراحل همراهتان باشد و همین یک نفر است که به مرور زمان با شما نزدیکتر میشود. این نزدیکی معمولا ختم به دیالوگهایی مرتبط با پیشینه افراد یا شروع ماموریتهای فرعیی مرتبط با آن میشود. اینکه میتوانید گروهی از افراد را دور خودتان جمع و با آنها معاشرت کنید تجربه بازی را لذتبخشتر میکند.





بخش دیگری که طراحی آن فوقالعاده سوالبرانگیز است سفینههای داخل بازیست. آنقدر این بخش محدود و ضعیفتر به نسبت No Man’s Sky طراحی شده که تمام پلیرها استفاده از Fast Travel را نسبت به استفاده از سفینهشان ترجیح میدهند. تنها زمانی میتوانید کنترل سفینهتان را خودتان دست بگیرید که در مدار یک سیاره هستید. توانایی نزدیک شدن به سیاره یا خارج شدن از مدار آن را ندارید و عملا در یک جعبه نامرئی محصور هستید. برخلاف No Man’s Sky که میتوانستید به سمت سیارهها حرکت کنید و روی آنها فرود بیاید، در استارفیلد عملا با یک تصویر دو بعدی مواجهید. اگر از گزینه Fast Travel استفاده نکنید مجبور به تماشای ۴-۵ کاتسین/لودینگ کوتاه و تکراری هستید تا به مقصد برسید: داخل سفینه میشوید، پشت سکان هدایتش مینشینید، از روی زمین بلند میشوید، در مدار وارد نقشه میشوید و سیاره مقصد را انتخاب میکنید، در مدار سیاره مقصد نقطهای که میخواهید فرود بیایید را انتخاب میکنید و درنهایت روی سیاره بعدی فرود میآیید. این دومین واقعیت تلخیست که استارفیلد به شما نشان میدهد.
البته تجربه سوار شدن به سفینههای بازی خالی از لطف نیست. درگیریهای خارج از فضای سیاره گرچه برخی مواقع میتوانند به شدت اعصابخوردکن باشند، اما بیشتر مواقع ختم به تجربههای جالبی میشوند. میتوانید با از کار انداختن موتورهای یک سفینه واردش شوید و پس از یک نبرد تن به تن با نفرات آن، کاپیتانش را به زانو دربیاورید. حالا لوت و عاقبت افراد حاضر روی کشتی در دستان شماست. همچنین گستره شخصیسازیهایی که برای طراحی کشتیتان در اختیارتان قرار میگیرد واقعا جذاب است. اگر کمی وقت و حوصله خرج کنید میتوانید سفینههای متفاوت و جذابی بسازید؛ دقیقا مانند کاری که این روزها کامیونیتی بازی به شدت درگیرش هستند.
طراحی گانپلی و مبارزات استارفیلد قسمتی است که بتسدا باید بابت آن به خودش افتخار کند. گرچه همچنان میتوان رگههایی از انیمیشنهای خشک و قدیمی بستدا که به نوعی امضای این استودیو محسوب میشود را در بازی Starfield دید، اما گانپلی جدیدی که در بازی میبینیم فوقالعاده است. تنوع بالای سلاحها، قابلیتهایی که میتوانند داشته باشند و ارتقاءهایی که میتوانید رویشان سوار کنید پروسه مبارزات را به خوبی تحت تاثیر قرار میدهند. شاید اگر هوش مصنوعی دشمنان مخصوصا از نیمه بازی به بعد به واسطه قدرتمندتر شدنشان بهبود پیدا میکرد Starfield چالشبرانگیزتر و جذابتر بود، اما این چیزی نیست که تجربه بازی را به هم بزند.
مدت زمان بازی
داستان: ۲۰ ساعت
تکمیل کردن: ۲۰۰ ساعت
استارفیلد آنقدر بزرگ است که بتسدا از طراحی برخی قسمتهای آن خسته شده. برای مثال معبدهایی در بازی وجود دارد که میتوانید به عنوان ماموریتهای فرعی برای دستیابی به قدرتهایی جدید به آنها سر بزنید. تمام این معبدها از یک پازل یکسان استفاده میکنند! اینکه چرا بتسدا کمی زمان خرج طراحی متفاوت این معابد نکرده واقعا عجیب است. یا در یکی از مراحل اصلی بازی میبایست به اعضای Constellation کمک کنید. این تسکها با رفتن پیش اعضا، زدن یک دکمه و نمایش پیامی مثل «شما پیچ را برای فلانی سفت کردید» به اتمام میرسد. به نظر میرسد بتسدا تمام خلاقیت و انرژیاش را صرف طراحی مینیگیم باز کردن قفلها کرده که به نظر من بهترین مینیگیم/پازلی است که تابحال در تمام بازیها برای این کار دیدهام!




از روز انتشار هجمههای زیادی سمت جلوههای بصری استارفیلد روانه شده. عملکرد فنی غیرقابل قبول بازی روی پیسی نیز باعث شده تا کاربرهای زیادی آن را تخریب کنند. ضعف فنی به کنار؛ استارفیلد جلوههای بصری خوبی دارد، اما طراحی محیطهای آن میتوانست متنوعتر باشد. اینکه بیشتر سیارههای بازی برهوتهایی مملو از جانوران عجیبند آینده غمانگیز انسانها را به تصویر میکشد. اما بتسدا میتوانست برای طراحی محیطها کمی تنوع و زیبایی بیشتر قائل شود. حتی اگر این تنوع شامل موسیقی بازی میشد نیز فضاسازی آن میتوانست متفاوتتر باشد. نه که موسیقی بازی در حال حاضر بد باشد، اما برخی مواقع احساس میکنید بارها برایتان تکرار و درنتیجه خستهکننده شده.
استارفیلد بازی امروز و فردا نیست. بازی Starfield سالیان سال به لطف کامیونیتی و مادهایی که براش ساخته میشود زنده خواهد بود. حتی اگر پس از صدها ساعت ماجراجویی محتوای بازی را تمام کردید، تازه باید سراغ مادهایش بروید. البته برخی از این مادها حتی الان هم الزامی هستند و مواردی مانند پرفورمنس بهتر، مدیریت اینونتوری و مینیمپ را به بازی میآورند. به طور کلی بازی استارفیلد شاید نمرات درخشانی دریافت نکرده باشد و بینقص نباشد، اما قطعا میتواند طرفداران این سبک را برای ماهها سرگرم کند.
بازی Starfield با کد نسخه پیسی که ناشر در اختیار مجله ای سی بلاگ قرار داده بررسی شده است.
خلاصه بگم که…
استارفیلد جایی میان ستارهها جا میگیرد. شاید نه به آن درخشانیی که تصور کرده بودیم یا برایمان تصویرسازی شده بود، اما قطعا بزرگ، سرگرمکننده و پر از راز و رمزهای جذاب و دوستداشتنی برای افرادیست که ماجراجویی در آینده را دوست دارند.


میخرمش…
یک جهان وسیع، ساعتها محتوا و مراحل فرعی جذاب، امکانات شخصیسازی متنوع و همان DNA خاص و دوستداشتنی بازیهای بتسدا که این بار در ابعادی غیرقابل باور در اختیارمان قرار گرفتهاند. این توصیف را دوست دارید؟ استارفیلد برای شماست.
نمیخرمش…
اگر ارتباط برقرار کردن با بازیهای نقش آفرینی را دوست ندارید یا غیر از خط داستانی اصلی و مشخص دوست ندارید سرگرم فعالیت دیگری شوید استارفیلد برای شما نیست.

-
امتیاز مجله ای سی بلاگ80 - امتیاز کاربران
- امتیاز متاکریتیک87